در چند آيه از آيات قرآني به فلسفة خلقت اشاره شده است كه بهبررسي آنها ميپردازيم.
اِنّي جا'عِلٌ فِي اْلاَرْضِ خَليفَةٌ
همانا من در روي زمين جانشين قرار خواهم داد. (بقره 30)
هُوَ الِّذي جَعَلَكُم خَلا'ئِفَ الاَرْضَ
اوست خدايي كه شما را جانشينان روي زمين قرار داد. (انعام 165)
بنابر آيات فوِ، كه پيرامون خلقت انسان نازل شده، هدف از آفرينشانسان خلافت و جانشيني خداست.
منظور از جانشيني خدا نيز اين است كه خداوند پرتوي از صفات خود رادر درون انسانها به وديعه نهاده است كه اگر اين استعدادها به فعليت برسند،انسان به والاترين مراحل كمال دست خواهد يافت. بنابراين، طبق اين آيات،هدف از خلقت، انسان كامل است.
قُلْ اِنَّ صَلا'تِي وَ نُسُكي وَ مَحْيا'ي' وَ مَما'تي لِلّ'هِ رَبَّ الْعا'لَمينَ
بگو، نماز و عبادات، زندگي و مرگ من،همه از آن پروردگارجهانيان است. (انعام 162)
بنابر آية فوِ، زندگي و عبادت و حتي مرگ يك انسان از آنخداست.بنابراين انسان بايد در تمام حال بندگي خدا را كند.
وَ ما' خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِْنسَ اِلاّ'لِيَعْبُدوُنَ
و من جن وانس را نيافريدم مگر آنكه مرا عبادت كنند.(ذاريات56)
بنابر آية فوِ، هدف خلقت انسان عبادت و بندگي خداست. يعني انسانبايد تن به بندگي خدا و عبوديت وي داده و جز در برابر او در برابر هيچ كسسر فرود نياورد. بامطالعه، آيه فوِ چند نكته قابل ذكر است:
1. در اين آيه جمله اِلاّ لِيَعْبُدوُن دلالت بر آن دارد كه «خلق عابد خداباشند، نه اينكه او معبود خلق باشد» چرا كه ميگويد تا مرا بپرستند نه آنكهمن پرستش شوم.
2. عبادت هدف خلقت جن و انس در نظر گرفته شده است. نه آنكهتنها هدف انسان باشد و اينكه در آيه در ابتدا جن را مطرح كرده به اين جهتاست كه خلقت جن قبل از خلقت انسان بوده است. در سوره حجر آيه 27در اين باره چنين ميگويد: وَالْجا'نَّ خَلَق'نا'هُ مِنْ قَبلُ مِنْ نا'رِ السَّموُمِ جن را قبل از ايناز نار سموم و زهرآگين آفريديم.
3. منظور از عبادت نيز عبادت تكويني نيست، چرا كه همة موجوداتجهان آفرينش به زبان تكوين عبادت او را ميكنند. سَبَّحَ لِلّ'هِ ما' فِي السَّمو'اتِ وَ ما'فِي الاَرْضِ و اگر منظور قرآن عبادت تكويني بود، ديگر نميبايست فقط ازجن وانس نام ببرد.
اِنّا' لِلّ'هِ وَ اِنّا اِلَيْهِ را'جِعُونَ
ما از خداييم وبازگشت ما به سوي اوست. (بقره 156)
آية مزبور هم مبدأ انسان را خدا ميداند و هم مقصد وي را، چه آنكهآغازش از خداست و پايان و سرانجامش نيز به سوي اوست. بر طبق اينآية، هدف انسان سير به سوي خداست. با دقت در آيه ملاحظه ميكنيم كهكلمة اليه آورده شده نه فيه تا اشتباهاً مثل بعضي از صوفيه، هدف انسان رافاني شدن در حق تعالي بدانيم. آيه ميگويد انسان سير به سوي او دارد. يعنيسير به سوي كمال بينهايت. انسان بايد با حركت و شدنهاي تكاملي خوي،خود را به سوي خدا برساند.
وَلِلّ'هِ مُلْكُ السَّم'واتِ وَ الاَرضَ وَ ما' بَيْنَهُما' وَ اِلَيْهِ اِلْمَصيرُ
ملك آسمانها و زمين و آنچه كه در آن است از خداست و همه بهسوي او در حركت هستند. (مائده 18)
وَ اِلَي اللّ'هِ الْمَصيرُ
و بازگشت به سوي خداست. (نور 42 و فاطر 18)
وَاِلَي الِلّ'ه تُرْجَعُ اْلاُمُور
امور به سوي خدا باز ميگردند. (فاطر 4، حديد 5)
وَاِلَي اللّ'هِ تَصيرُ اْلاُمور
همه كارها و امور به سوي او در حركت هستند. (شوري 53)
ثُم اِلي' رَبَّكُمْ تُرْجَعُونَ
پس به سوي پروردگارتان بازگشت خواهيد كرد. (سجده 11،جاثيه15)
اِليَ اللّ'هِ مَرْجَعُكُمْ
بازگشت همة شما به سوي خداست. (مائده 48 ، هود4)
يا' اَيُّهَا الاِنْسا'نُ اِنِّكَ كا'دِحٌ اِلي' رَبَّكَ كَدْحاً فَمُلا'قيهِ
اي انسان، همانا تو با تلاشها و شدنها، رهسپار پيشگاه پروردگارتهستي و به ديدار او نايل خواهي شد.(انشقاِ 6)
آية فوِ نيز انسان را كادحي ميداند كه به سوي مبدأ وجود در حركت وتلاش است.
بنابر آيات فوِ، انسان در حال تحول و شدن به سوي خداست. فرامين ودستورهاي قرآن نيز همگي وسيلهاي براي رسيدن به اين هدف هستند. يعنيسير به سوي خدا و رنگ خدايي پذيرفتن و از صفات الهي بهره گرفتن. دراينجا يك سؤال مطرح است و آن اينكه سير به سوي خدا و نزديكي با او چهمعنا و مفهومي دارد؟
آيا مگر ميشود كه بشر خاكي و محدود، به خدايي كه مجرد ومطلقالوجود است نزديك شود؟ در پاسخ بايد گفت از آنجايي كه حقيقتوجود مساوي است با كمال و خدا نيز وجود صرف و كمال مطلق است، هرموجودي كه از مراتب وجودي بيشتري برخوردار باشد، به خداوند نزديكترخواهد بود. بنابراين، انسان ميتواند به وسيله ايمان و خودآگاهي خود را ازوجودي كاملتر بهرهور ساخته وبه نسبت برخورداريش از وجود، به خدانزديكتر شود.
خلاصه آنكه سير به سوي خدا، يعني اينكه انسان مراتب وجودي را طيكرده و با شدنهاي خويش، خود را به سوي هستي مطلق كشاند.
منظور از عبادت و بندگي نيز، كه هدف خلقت است، چيزي جز ايننيست كه انسان به تصفيه و تزكيه درون پرداخته و با انتخابها و گزينشهايخويش، مراحل كمال را طي كرده و به سوي كمال مطلق گام بردارد.
هر انساني كه استعدادهاي وجودي خود را در جهت وصول به خدا بهفعليت برساند، به قربالهي نايل آمدهاست. و اين قرب نيز مراتبي دارد وهركس كه در سير به سوي خدا مسير بيشتري را طي كند، قرب بيشتري نسبتبه خدا به دست ميآورد.
موجودي كه بر روي منحني تكامل قرار گرفته و به سوي خداي بينهايتدر سير صعودي است، هر گام مثبتي كه در جهت او بردارد، يك قدم به اونزديكتر ميشود.
وَلَوْ شا'ءَ ربُّك لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةٌ وا'حِدَةٌ وَلاَيَزالُونَ مَخْتَلِفينَ اِلاّ مَنْ رَحِمَ رَ بُّكَوَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ
و اگر پروردگار تو ميخواست مردم را يك امت ميكرد، پيوستهمختلف خواهند بود مگر كساني كه پروردگار تو، به آنها رحمت كندو (انسانها) براي رحمت آفريده شدهاند. (هود 119 و 118)
آيه فوِ هدف از آفرينش را رحمت ميداند، يعني انسانها براي رحمتآفريده شدهاند.
اِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذ'لِكَ خَلَقَهُمْ
در اينجا اين سوال مطرح است كه مراد از رحمت در آيه فوِ چيست؟ بهعبارت ديگر منظور از اينكه انسانها براي رحمت آفريده شدهاند چيست؟
پاسخ اين است كه منظور از رحمت همان هدايت الهي است كه شاملحال انسانها ميشود تا به سعادت حقيقي نايل آيند. به بيان ديگر رحمتعبارت است از هدايت تكويني و تشريعي كه موجب رشد و كمال انسانهاميشود.
با اين بيان، ميان آيه فوِ و آيه وَ ما' خَلَقْتُالْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ' لِيَعْبُدُونَ هيچگونهمغايرتي نيست، چرا كه به وسيله عبوديت و رحمت ميتوان همة استعدادهايوجودي خود را تعالي بخشيده و به كمال نهايي وجود خود دست يافت.
هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّم'واتِ وَالاَرْضَ في سِتَّةِ اَيّا'مٍ وَكا'ن عَرْشُهُ عَلَي اْلم'اءِلِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً
اوكسياستكهآسمانها وزمين رادرششروزآفريد وعرشاو بر رويآب بود تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكار هستيد؟ (هود 7)
اَنّا' جَعَلْنا' ما' عَلَي الاَرْضِ زينَةٌ لَها' لِنَبْلُوَ هُمْ اَيُّهُمْ اَحْسْنُ عَمَلاً
ما آنچه را كه بر روي زمين است زينت آن قرار داديم تا آنها رابيازماييم كه كداميك نيكوكارترند. (كهف 7)
اَلَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيو'ةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ
او كسي است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كهكدامتان داراي عملبهترهستيد واو عزيزيآمرزندهاست. (ملك 2)
بنابر آيات فوِ، هدف از آفرينش وجود انسانهاي نيكوكار بوده است.خدا انسانها را آفريده است تا مشخص شود كه چه كسي خوب است و چهكسي بد؟ چه كسي داراي اعمال صالح است و چه كسي داراي اعمال زشت وناصالح.
طبق اين آيات، هر انساني كه از عمل نيكوتري برخوردار باشد، خود رابه هدف آفرينش نزديكتر ساخته است. در واقع، اين آيات هدف خلقت رانيل انسانها به كمال وجوديشان دانسته است. |